شب بيدار مامان و بابا
تيارا جون مامان واكسن زده و اين روزا حالش گرفته ست.نق ميزنه و شبا اصلا نميخوابه. دوستداره باهاش راه برم و اونم همه جا رو نگاه كنه.از تاريكي خيلي بدش مياد و دوست نداره تنها باشه.گاهي باباجونش بيدار ميمونه و بغلش ميكنه و گاهي من.الهي قربون دخترم برم حاضرم 1000 شب نخوابم و تا صبح باهاش حرف بزنه، اما اون صداي باباشو بيشتر دوست داره و اروم ميشه.بهار طفلك مامان هم كه صبح بايد بره مدرسه شبا بدخواب ميشه واسه همين باباش ميبرتش توي اتاق خودش ميخوابونتش. ...
نویسنده :
ابجي جونش
16:33